تقلید خوب است یا بد؟

 


یکی از موضوعاتی که این روزها وقتی آن‌لاین هستم زیاد از من پرسیده می‌شود مسئلۀ تقلید در احکام شرعی است. به عنوان نمونه یکی از گفتگوهایی را که در این زمینه داشتم اینجا ملاحظه کنید.
دغدغه‌ها و ابهامات فراوانی که در این زمینه مطرح می‌شود نشان می‌دهد این موضوع آن‌گونه که باید برای جوانان و اقشار گوناگون جامعه تبیین نشده و برخی مشکلات و حاشیه‌ها هم کار را دشوارتر کرده است. بر این اساس به نظرم رسید چند نکته‌ای در این زمینه تقدیم کنم. امیدوارم این نکات در روشن شدن موضوع و رفع برخی دغدغه‌ها مفید باشد:
۱٫ تقلید در دیدگاه عقل، در فرهنگ بشری و حتی در متون دینی معمولا مذموم و ناپسند شمرده شده و با صفاتی چون کورکورانه و میمون‌وار همراه است. هر انسان هوشمندی دوست دارد خودش بفهمد، تشخص دهد و انتخاب کند و از این که دیگران برای او تصمیم بگیرند متنفر است. قرآن نیز بارها افراد و اقوامی را به دلیل تقلید از بزرگان و پدرانشان مذمت و ملامت کرده است.
۲٫ مطلوب بودن تشخیص و انتخاب آگاهانه و نامطلوب بودن تقلید و پیروی کورکورانه هیچ حد و مرزی ندارد و هر انسان خردمندی در همۀ امور آن راه و روشی را که خود می‌پسندد آزادانه انتخاب و آن‌گونه که دوست دارد زندگی می‌کند. در نگاه اسلام نیز همگان در برابر راه و روشی که انتخاب کرده‌اند مسئول‌اند و هیچ کس حق ندارد عملکرد، اجبار یا توصیۀ دیگران را به عنوان توجیهی برای رفتار و منش خود بداند.
۳٫ کسی که تشخیص داده نیازی به دینداری ندارد طبعا با روش دینداری نیز کاری نخواهد داشت. اما آن کس که عقلش حکم می‌کند برای دینداری و زندگی عمیق‌تر نیازمند شناخت راهنمایی‌ خدا و فرستادگان اوست، چاره‌ای جز تلاش برای به دست آوردن این راهنمایی‌ ندارد.
۴٫ شناخت دستورالعمل و نسخه‌های دین در انحصار هیچ گروه و طبقه‌ای نیست و هر کس می‌تواند با مراجعه به قرآن و احادیث آنچه را از این متون برداشت می‌کند ملاک رفتار دینی خود قرار دهد. اگر چه این کار نیازمند تخصص و دانش لازم برای تشخیص درست متون معتبر دینی و فهم دقیق منظور آن است؛ ولی به دست آوردن این تخصص برای هیچ کس ممنوع نیست.
۵٫ همان‌گونه که تقلید کورکورانه کاری مذموم و مخالف با عقل است، اظهار نظر بدون تخصص و رفتار بی‌مبنا نیز کاری نابخردانه شمرده می‌شود. بر این اساس همۀ عقلا در جایی که عقلشان تشخیص می‌دهد تخصصی در آن زمینه ندارند، خود را موظف به مراجعه به متخصص می‌دانند.
۶٫ اگر چه هر کسی حق دارد در هر موضوعی یا خودش تخصص پیدا کند یا به متخصص آن رشته مراجعه کند، اما بخش‌هایی از دینداری از این قاعده مستثنی است و هیچ کس حق ندارد در اصول دین از کسی تقلید یا به استناد نظر متخصصی تصمیم‌گیری کند. همۀ فقیهان و دانشمندان اسلامی نیز به این نکته تصریح کرده‌اند.
۷٫ شناسایی جزئیات و فروع دین و به دست آوردن فهم دقیق از متن قرآن و احادیث معتبر، نیازمند تخصص در علوم گوناگون و سالها تلاش علمی است. کسانی که برای آنها مقدور است این تخصص را به دست آورند و شخصا در متون دینی تحقیق کنند، در این بخش از دینداری نیز بر اساس تشخیص و انتخاب خود عمل می‌کنند و نمی‌توانند به متخصص دیگری مراجعه داشته باشند.
۸٫ کسانی که به هر دلیل فرصت و امکان تحقیق علمی در متون دینی را ندارند ولی می‌خواهند زندگی خود را بر اساس رهنمودهای قرآن و احادیث تنظیم کنند تنها دو راه در پیش رو دارند: یا بدون علم و تخصص هر چیزی را که به نظرشان رسید خوب است و آنچه را که از این و آن شنیدند به حساب قرآن و احادیث بگذارند که قطعا این کار نادرست و موجب انحراف است و یا این که بر اساس اصول عقلایی به متخصصان این رشته مراجعه کنند.
۹٫ اگر چه مراجعه به متخصصان فروع دین یعنی فقها اصطلاحا تقلید نامیده شده است اما اصل تقلید، تقلیدی نیست. چرا که هر کس در هر موضوع و مسئله‌ای که برایش پیش می‌آید می‌تواند تشخیص ‌دهد که آیا تخصص فهم دیدگاه قرآن و احادیث را در آن موضوع دارد یا نه. پس خودش انتخاب می‌کند که در آن موضوع تحقیق کند یا به متخصص مراجعه نماید. بر این اساس می‌توان گفت: تقلید بد است مگر آن که غیر مقلدانه و از روی آگاهی باشد!
۱۰٫ هر کس در انتخاب متخصصی که می‌خواهد بر اساس نظر او عمل کند و موضوعی که می‌خواهد در آن تقلید کند آزاد است و تنها در همان حوزه‌ای که آن فرد را متخصص می‌داند موظف به تقلید از اوست. چه بسا تشخیص این باشد که فقیهی تنها در حوزه‌ای از مسائل فقهی برتر از فقیهی دیگر است و تنها در همان حوزه به او مراجعه شود. حتی ممکن است سلیقه و روش سیاسی یا اجتماعی متخصصی مورد پسند نباشد اما به دلیل تخصصش در برخی مسائل از او تقلید کنیم. همان‌گونه که گاهی ناچاریم درمان بیماری خود را به پزشکی بسپاریم که سلایق دیگر او را نمی‌پسندیم.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *