این متن قطعهای از جزوه درس «جایگاه حدیث در علوم مختلف» است که ترمهای گذشته هنگام تدریس آن در مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث به دانشجویان ارائه کردم. اگر وقت و حوصله مطالعه کامل آن را ندارید، سه بند آخر را که دیدگاه برگزیده اینجانب است بخوانید.
هر یک از رشتهها و مجموعههای منسجم علمی را میتوان با آموزهها و دیگر جنبههای ادیان و از جمله اسلام مقایسه و بر این اساس به دستههایی چون موافق یا مخالف آموزههای آن دین، تقسیم کرد. از این جهت است که عناوینی چون علوم دینی یا اسلامی مطرح میشود. اما دربارهٔ اینکه کدام ویژگی موجب دینی و اسلامی شدن یک علم میشود، میان صاحبنظران اختلاف وجود دارد. در اینجا به برخی از دیدگاهها در این زمینه اشاره میکنیم:
۱ـ برخی معتقدند عـلومـى که موضوع و مسائل آن، اصول یا فروع اسلام و یا اموری چون قرآن و سنت است که اصول و فروع اسلام به استناد آنها اثبات مىگردد، علم اسلامی نامیده میشود. مانند علم قرائت، علم تفسیر، علم حدیث، علم کلام نقلى، علم فقه و علم اخلاق نقلى. در واقع در این مبنا، آگاهی نسبت به آموزههای دین، علمی اسلامی نامیده میشود.
۲ـ گروهی عـلوم مـذکـور در بند فـوق بـه علاوه علومى که مقدمه آن علوم است را علوم اسلامی میدانند. علومی چون: ادبیات عـرب شامل صرف و نحو و لغت و معانى و بیان و بدیع و غیره، و مانند کلام عقلى، اخلاق عـقـلى، حـکـمـت الهـى، مـنـطـق ، اصـول فـقـه، رجال و درایه که برای شناخت آموزههای اسلام باید بر آنها مسلط بود، بر اساس این تعریف، جزو علوم اسلامی بهشمار میآیند.
۳ـ جمعی دیگر، همه عـلومـى را کـه بـه نـحـوى یادگیری آنها به عنوان واجـبی اسـلامـى تلقی میشود، علم دینی بهشمار میآورند. بر این اساس، عـلومـى کـه تـحـصـیـل آنها ولو بـه نـحـو واجـب کـفـائى بـر مـسـلمـیـن واجـب اسـت و مـشـمـول حـدیـث نـبـوى مـعـروف «طـلب العـلم فـریـضـه عـلى کـل مـسـلم» میشود، زیرمجموعهای از علوم اسلامی خواهند بود. مسلماً تحصیل علومى که موضوع و مـسـائل آنـهـا اصـول و یـا فـروع اسـلامـى اسـت و یـا چـیزهایى است که به استناد آنها، آن اصـول و فـروع اثـبـات مـىشـود، واجب است. زیرا دانستن و شناختن اصـول دیـن اسـلام بـراى هـر مـسـلمانى واجب عینى و شناختن فروع آن واجب کفائى است. شـنـاخـتـن قـرآن و سـنـت هـم واجـب اسـت، زیـرا بـدون شـنـاخـت قـرآن و سـنـت شـنـاخـت اصـول و فـروع اسـلام غـیـر مـیـسـر اسـت. هـمچـنـیـن عـلومـى کـه مـقـدمـهٔ تحصیل و تحقیق این علوم است نیز از باب مقدمه واجب، لازم است.
اما نکته مهم اینجاست که عـلوم فـریـضـه کـه تحصیل و تحقیق در آنها بـر مـسـلمـانـان واجب است، منحصر به علوم فوق نیست؛ بلکه فراگیری هر علمى که بر آوردن نـیـازهـاى لازم جـامعه اسلامى موقوف به دانستن آن و تخصص و اجتهاد در آن زمینه باشد نیز بر مسلمین واجب خواهد بود. چرا که اسلام دینی جامع است و همه نیازهای انسان را مد نظر قرار داده و داشتن تخصص و دانش کافی را برای انجام هر یک از مسئولیتهای فردی و اجتماعی کاملاً ضروری میداند. مـثـلاً از آنجا که جامعه به پزشک نیاز دارد، وقتی عدهای مسئولیت درمان بیماران را بر عهده میگیرند، اسلام، کسب دانش و تخصص کافی در این زمینه را بر آنها واجب میداند. همچنین فن معلمى، سیاست، مدیریت، تجارت و دیگر فنون و صـنـایـع، در جایی که حفظ جامعه اسلامى و کیان آن، موقوف به کسب بالاترین تخصصها در این زمینهها باشد، در همان سطح واجب خواهد بود. بنا بر این، اگر مبنای سوم را در تعریف علوم اسلامی بپذیریم، بسیاری از علوم طبیعی، انسانی و بلکه همه آنها را باید زیرمجموعهای از دانشهای اسلامی بدانیم.
۴ـ نگاه و تعریف دیگر در زمینه اسلامی دانستن علوم، این است که آنچه در حـوزههـاى فـرهـنگى اسلامى رشد و نما یافته، علومی اسلامی است؛ اعم از آنکه اسلام، آن علوم را واجب شمرده یا نه، و حتی اعم از آنکه آن علوم از نظر اسلام ممنوع باشد یا نباشد. زیرا دانشی که در جامعه اسلامى و در میان مسلمانان راه خود را طى کرده است، به هر حال، بخشی از فرهنگ اسلامی بهحساب میآید. مثلاً دانش نـجـوم که تنها بخش احکامى آن در مسیر شناخت قوانین و آموزههای اسلامی است، در بخشهای مربوط به محاسبات ریاضى، مکانیسم آسمان و برخی پیشگوییهاى ریاضى از قبیل خسوف و کسوف نیز گسترش یافته و به بالندگی رسیده است. این دانش در آنجا کـه از حـدود مـحـاسـبات ریاضى خارج مىشود و به بیان روابط مرموز مـیـان حـوادث آسـمـانـى و جـریانات زمینى و غیبگویىهایی درباره حوادث زمـیـنـى منتهى مىشود، از نظر اسلام حرام است؛ ولى این مسائل نیز در دامن دانش نجوم رشد یافته در فرهنگ و تمدن اسلامى وجود داشته است.
۵ـ گروهی از صاحبنظران، مبنای دینی دانستن یک علم را منبع دستیابی به آگاهی و یافتههای آن علم میدانند. بر این اساس، علومی که به لحاظ منبع و منشأ شناخت عمدتاً بر وحی و ارتباط با عالم غیب تکیه دارند، علم دینی محسوب شده و علومی که بهصورت عمده بر حس و تجربه تکیه دارند، غیر دینی معرفی میشوند. از این نگاه، علم به دستورات فقهی اسلام، دانشی اسلامی و علم به تاریخ و روش مکاتب گوناگون فقهی مسلمانان، دانشی غیر اسلامی خواهد بود.
۶ـ مبنای دیگری که برای اسلامی خواندن یک دانش مطرح شده، توجه به هدف آن علم است. طبق این نظر، علومی که همان هدف دین را، که رساندن بشر به سعادت دنیا و آخرت است، دنبال کنند، اسلامی هستند. با این تعریف، همین که در یک دانش، معیارها و اهداف اخروی لحاظ شود، آن را به دانشی دینی تبدیل میکند؛ اما علومی که مقصود از آموزش و یادگیری و بهکار بردن آنها فقط تأمین آسایش و رفاه در دنیا باشد علوم غیر دینی محسوب میگردد.
۷ـ هفتمین دیدگاه که به عنوان مبنای برگزیده مطرح میشود این است که اساساً دانش به معنی دستیابی به آگاهی منسجم و مستدل در حوزهای خاص، حقیقتی مستقل است که به خودی خود و بدون در نظر گرفتن ادیان و مکاتب گوناگون، دارای وجود، ارزش و اثربخشی است. لذا علم را نمیتوان با ویژگی دینی و غیر دینی توصیف و محدود کرد. البته همانگونه که هر موضوع مستقلی را میتوان در مقایسه و رابطه با موضوعی دیگر در نظر گرفت و نوعی نسبت میان آنها برقرار ساخت، رشتههای علمی نیز از جنبههای گوناگون با هر یک از ادیان و از جمله اسلام، نسبت برقرار میکنند و تنها از جهت بیان این رابطه و نسبت است که میتوان آنها را با عنوان دینی یا اسلامی توصیف کرد.
بر این اساس، همه رشتههای علمی، از جهتی اسلامی است. مثلاً فقه را از آن جهت که اطلاعات و اگاهیهای آن، از آموزههای اسلام است، پزشکی را از آن جهت که از نگاه اسلام، یادگیری آن واجب کفایی است، تعلیم و تربیت را از آن جهت که در مسیر تحقق اهداف دینی است، تاریخ اسلام را از آن جهت که به سرگذشت پیشوایان و دورههای تمدن اسلامی میپردازد و هر علم دیگری را از جهتی که با آیین اسلام ارتباطی مییابد و حتی اصل دانش را از آن جهت که مورد تأکید و سفارش عقل و دین است، میتوان اسلامی دانست. با این حال، هیچیک از این علوم، علم بودن خود را از اسلام بهدست نیاورده است. زیرا آنچه موجب علمی شدن مجموعهای از گزارهها میشود، انطباق با قواعد روششناسی و همراه بودن با استدلال منطقی است.
با توجه به آنچه گذشت مشخص شد که هر گاه بخواهیم دانشی را با عنوان اسلامی یا غیر اسلامی توصیف کنیم، ابتدا باید مبنا و جهت ارتباط و نسبت آن دانش را با اسلام معیّن سازیم و به این نکته توجه داشته باشیم که هیچ علمی در اساس و بنیان خود، دینی یا غیر دینی نیست. لذا توصیف یک دانش با عنوان اسلامی، لزوماً منبع اطلاعات و گزارههای آن را در وحی و رهنمودهای پیشوایان دین، منحصر نمیسازد.