متن یکی از پستها در گوگلپلاس:
چند روز پیش خانم +Zahra Fayyaz به تناسب موضوع انتخابات، پرسشی رو درباره شیوه انتخاب کارگزاران امام علی (علیهالسلام) مطرح کردن. ابتدا در بخش نظرات نوشتم که این موضوع نیازمند تحقیق دقیق علمیه و نمیشه به سادگی در موردش اظهار نظر کرد، ولی بعد از پرسش دوباره ایشون، نکاتی رو در این باره نوشتم که به نظرم رسید انتشارش برای مطالعه و اظهار نظر سایر دوستان هم مفید باشه. لذا عین متن اون کامنت رو اینجا تقدیم میکنم:
موضوع فرمانداران و کارگزاران امام علی علیهالسلام دارای ابهامها و پیچیدگیهای زیادیه و به سادگی نمیشه دربارهش صحبت کرد. مشکلات دانش تاریخ و تبلیغات و ترفندهای معاویه هم این معماها رو پیچیدهتر کرده. مثلا استفاده از افرادی مثل اشعث بن قیس به عنوان فرماندار آذربایجان و گرفتن دختر او جعده برای همسری امام حسن علیهالسلام نیاز به تامل داره. حضرت حتی بعد از عزل اشعث، باز او رو به عنوان فرمانده بخشی از سپاه خودشون در صفین قرار دادن. نصب پسر عموی حضرت یعنی عبد الله بن عباس که بیت المال رو اختلاس کرد و به مکه گریخت یا برادر دیگه او عبید الله بن عباس که رشوه معاویه رو پذیرفت و به معاویه ملحق شد، نمونههای دیگهای از ابهامها است. همین عبید الله بن عباس بعد از به حکومت رسیدن امام حسن علیهالسلام باز به عنوان فرماندار منصوب میشه و این موضوع جو بدی رو علیه امام ایجاد میکنه. نمونههای دیگهای مثل یزید بن حجیه که فرماندار حضرت در ری بود و دست به اختلاس زد یا منذر بن جارود که امام حکومت استخر فارس رو به او سپردن و او هم اختلاس کرد و حضرت بعدا به او نوشتن که من به حساب خوبی پدرت به تو اعتماد کردم و فریب خوردم، نمونههای دیگهایه که باید بررسی بشه. از این نوع کارگزاران در منصوبان حضرت باز هم میشه مثال زد.
یکی از نکاتی که در اینجا باید بهش توجه کنیم اینه که ما معمولا دنبال این هستیم که چه کسی حاکم باشه تا اوضاع درست بشه در حالی که مهمتر از فرد، روش حکومته. ما باید به جای سؤال از اینکه چه کسی حکومت کنه به این فکر کنیم که چگونه باید حکومت کرد؟ من فکر میکنم تا روش حکومت درست نشه، بهترین و باتقواترین افراد هم سر کار بیان اوضاع تغییری نمیکنه.
اگه به این نکته توجه کنیم که همه آدما هم خوبن و هم بد، یعنی هم توانایی و قوت دارن و هم ضعف و کاستی، اون موقع میبینیم بالاخره امام علی علیهالسلام هم باید از همین افراد برای حکومت استفاده کنن و نمیتونن از بهشت کسی رو بیارن. مهم اینه که شیوه حکومت طوری باشه که مفاسد و مشکلات رو به کمترین مقدار برسونه و نظارتها و چارچوبهایی رو ایجاد کنه افراد بد هم مجبور باشن درست عمل کنن. نه اینکه افراد خوب و باتقوا هم بهتدریج ببینن هر کاری که دلشون میخواد رو میتونن انجام بدن و کمکم به انحراف و فساد کشیده بشن.
اگه با این نگاه به حکومت امام علی علیهالسلام بنگریم، یک نمونه کامل و بینظیر از سیاستورزی رو مشاهده میکنیم، چرا که در اون حکومت، نظارت مردم، آزادی بیان، برخورد بیملاحظه با مفاسد، احترام به حقوق اقلیتها و خیلی از مسائل دیگه با دقت و قاطعیت مبنا قرار گرفته بوده و هیچ کوتاهی در این زمینه وجود نداشته. حکومتی که در آن، رضایت همین مردم ناقص و عادی، مهمترین اولویت بوده.
شما اگه جریان عزل قیس بن سعد از حکومت مصر و جایگزین کردن محمد بن ابیبکر رو مطالعه کنید متوجه میشید که حکومت عادلانه و اسلامی، حکومتی نیست که فردی که به نظر ما مؤمنتر و شایستهتره به هر قیمت سر کار بیاد. حضرت با وجود شایستگیهای فراوان قیس بن سعد او رو عزل و محمد بن ابیبکر رو جایگزین کردن که منجر به شهادت محمد بن ابیبکر و مالک اشتر شد. در حالی که خودشون بعدا فرمودن اگه قیس بن سعد باقی میموند، در مقابل معاویه کم نمیاورد و این مشکلات پیش نمیاومد. اما چرا ایشون این کار رو کردن؟ چون مردم مصر و اطرافیان خود امام، قیس رو نمیخواستن و به محمد بن ابیبکر علاقه داشتن.
البته همون طور که گفتم این موضوع خیلی پیچیده است و نیاز به تحقیق و بررسی دقیقتر و جامعتری داره. امیدوارم در آینده نزدیک شاهد تحقیقات خوبی در این زمینه باشیم.