یکی از موضوعاتی که در متون دینی و توصیههّای پیشوایان اسلام مورد تأکید قرار گرفته و یکی از ابواب کتاب التوحید کافی نیز به آن اختصاص یافته، «نهی از سخن گفتن درباره کیفیت خداوند» و هشدار به کسانی است که درباره چیستی خالق هستی به بحث و گفتگو میپردازند.
آنچه در این زمینه بیش از هر چیز نیاز به دقت و بررسی دارد، علت نهی از سخن گفتن در این باره، چرایی این ممنوعیت و مرزهای آن است. چرا که منع کردن از دانش و آگاهی در هیچ موضوعی منطقی و شایسته بهنظر نمیرسد و دینی که این همه بر اهمیت و ارزش دانش تأکید دارد، بعید است استثنائی برای این اصل قائل باشد.
با دقت در این متون و مبانی و مقدمات آن مشخص میشود این نهی در اصل بهمعنی منع شرعی از تلاش علمی نیست؛ بلکه از غیرممکن بودن این شناخت حکایت دارد. وقتی شناخت چیزی برای ما ممکن نباشد، هر گونه اظهار نظر دربارهاش چیزی جز سخن گفتن بدون آگاهی، که کاری غیر اخلاقی است، نخواهد بود. ضمن اینکه هر سخنی در این باب بگوییم، از حد شناختمان نسبت به مخلوقات فراتر نمیرود و نوعی شرک تلقی میشود. پس در اینجا آنچه منع شده، عناوینی چون سخن ناآگاهانه و نسبت ناروا دادن به خداوند است و نه تلاش و بحث علمی.
بر این اساس میتوانیم مرز این ممنوعیت را نیز مشخص کنیم. چرا که وقتی علت منع مشخص باشد، مرز آن نیز قابل تشخیص خواهد بود. اکنون که فهمیدیم علت این منع، ناتوانی ما در شناخت ذات و صفات خداست، پس تا هر جا با دلیل عقلی یا راهنمایی وحی به آگاهی برسیم میتوانیم پیش برویم و درباره آن گفتگو کنیم. مثلاً اصل وجود و صفات کمال خدا و معنای سلبی این وجود و صفات را میفهمیم و مجازیم درباره آن سخن بگوییم، اما از آنجا که خداوند کیفیت ندارد و جنبه ایجابی این ویژگیها برای ما قابل درک نیست، حق سخن گفتن درباره آن را نداریم.