در یادداشتهای قبل تا حدودی با معنی عالم امر آشنا شدیم. دانستیم که عالم امر یا ملکوت، جنبه دیگری از هستی است که در قید زمان و مکان و شروط نیست و همان حقیقتی است که با کلمه «کن فیکون» بیان میشود. با توجه با آیاتی که تا کنون مورد اشاره قرار دادیم مشخص شد که ویژگی بارز امام، هدایتگری او به امر است. تفاوت امام با نبی در این است که هدایت نبی بیان راه حق و دعوت مردم به کمال و هدایت امام رساندن افراد به مقصد و کمال نهایی است. امام صرفا نشانی و آدرس نمیدهد؛ او دست خلق را میگیرد و با نورانی کردن دلشان، آنها را به کمال و هدایت میرساند. به همین خاطر است که هر جا در قرآن هدایت انبیا مطرح شده، به دنبال آن مردم به دو دسته موافق و مخالف تقسیم میشوند ولی در آیات هدایت به امر، چنین تقسیمی وجود ندارد.
شرط رسیدن به این مقام بلند، عبودیت و تسلیم در برابر خداوند متعال است. تنها کسی میتواند به خلافت کلیه و جانشینی کامل خداوند برسد که همۀ هستی خویش را در خواست و ارادۀ او فانی کرده باشد. بر همین اساس در آیه ۲۳ سورۀ سجده رسیدن به مقام امامت و هدایت به امر به صبر و یقین مشروط شده است. (و جعلنا منهم ائمه یهدون بأمرنا لما صبروا و کانوا بآیاتنا یوقنون) صبر مطلق این افراد در برابر همۀ فرامین و ابتلائات الهی و امیال و گناهان، تسلیم و عبودیت کامل آنها در برابر خداوند متعال را نشان میدهد. چنین صبری، جز با یقین و معرفت کامل نسبت به یگانگی و عظمت خداوند و آشنایی با ملکوت هستی به دست نمیآید
در جریان حضرت ابراهیم نیز وقتی مقام امامت به او اعطا شد که از آزمایشات دشواری چون قربانی کردن فرزند عزیزش سربلند بیرون آمده بود. ملکوت آسمانها و زمین در اختیار چنین کسی قرار میگیرد. (و کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض و لیکون من الموقنین) (انعام/ ۷۵) و اوست که میتواند با کن فیکون کردن دلها، هدایت و کمال را در اختیار انسانها قرار دهد.
دقت در آنچه گذشت ما را به تصویر روشنتری از واسطه بودن امام در فیوضات و نورانیتها و معنای عمیقتری از مقام امامت خواهد رساند. به هر میزان که خود را به امام نزدیک کنیم و با او پیوند معنوی برقرار سازیم، بهرۀ بیشتری از این نورانیت و معنویت خواهیم برد. آیا این گونه نمیتوان تاثیر شگفتانگیز گریه و عزاداری برای سیدالشهداء را در کمال و سعادت انسان توجیه کرد؟
سلام، جناب استاد حسینی، من که در مقامی نیستم که نظر بدم، ولی همین رو می تونم بگم که واقعا مباحث مطرح شده روی حساب است و با بیانی ساده و تازه بیان می شود، ما که کلی استفاده می کنیم. التماس دعا
ب اسلام خدمت جناب آقای حسینی و با تشکر از سایت کلام که بحثهای جالب و مفیدی را مطرح می کنند.
شناخت مقام امام سهم بسیار زیادی بلکه گویا تمامی معرفت ما را تشکیل میدهد و شکی نیست که نزدیک کردن خود به ائمه(ع) بردن یهره بیشتری از معنویت را به همراه خواهد داشت ، ولی اگر این برقراری پیوند معنوی انجام گیرد آیا چه تفاوتی بین خوشحالی و حزن و انده است؟ و چرا اینقدر که روی گریه تاکید شده روی موارد شادی در ازندگی ائمه تاکید نشده است؟ در صورتی که برقراری پیوند معنوی اگر انجام شود شادی و حزن انسانها هردو جنبه معنوی و روحانی می گیرد.
سلام استاد دست شما درد نکنه .در پاسخ سوالتون من فکر میکنم گریه خیلی میتونه مفید باشه و انسان رو به مقصد نزدیک کنه اما نمیتونه باعث سعادتش بشه مثل گریه کوفیان بعد از به شهادت رسوندن امام . البته شاید من اشتباه میکنم .اما خودم هم سوال دارم آیا ما باید کاری بکنیم تا امام دستمون رو بگیره چون پیامبران بدون اینکه مردم کاری کنند میومدند و هدایت رو شروع می کردند در مورد امام جریان از چه قراره آیا ما باید بریم دنبال امام بگردیم و بخواهیم تا هدایتمون کنه ؟ البته ببخشید سوالم ممکنه بچگانه بیاد اما موضوع اینه که میخوام بدونم چرا ما باید از امام دور باشیم اما بعضی از مردمان گذشته که دنبال هدایت نبودند خدا براشون پیامبر میفرستاد ؟ وچرا ما که اینقدر ارزوی امام رو داریم باید محروم بمونیم ؟اگه بگید چون همه امامها رو کشتند و این حق ماست که از امام دور باشیم میگم ما که گناهی نداشتیم که یه عده امامان رو بکشند و ما محروم بشیم و این از عدل خدا دور نیست ؟پس ما باید چگونه به هدایت برسیم ؟ و دیگه اینکه در این دوری ما از امام از کجا مطمئن بشیم که دستمون رو گرفته ؟ما به خیلی از این موضوعات مثل عدل خدا وجود امام و …اعتقاد قلبی داریم اما خودمون هم نمیدونیم چگونه این اعتقادات رو پیدا کردیم اما از این که شما برای اعتقادات ما دلیل روشن ارائه میدید ممنون . التماس دعا .
بعد از سلام و تشکر از مباحثتون. یعنی میشه ما هم یه روزی… یعنی میشه یه روزی اقا دست ما رو هم بگیرن؟…. یعنی… من که اعتراف میکنم اقا رو گم کردم… اقاجووووووووووون… ندیده بهش دل بستیم کاش لااقل فقط یه بارم که شده… هیچی… استاد خواهش میکنم، دعا دعا دعا… اللهم عجل لولیک الفرج
گفتم که روی ماهت از من چرا نهان است ××× گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است
سلام.با تشکر از زحمات و تلاشهای شما.سؤال من این است که چگونه رسیدن به مقام امامت مستلزم تلاشها و عبودیت و سربلند شدن در آزمایشات الهی است حال آنکه بعضی از امامان ما در سنین طفولیت به این مقام رسیده اند؟آیا آنها در این سن مراحل فوق الذکر را پشت سر نهاده اند یا امری دیگر توجیه امامت آنهاست؟ دیگر اینکه حضرت عیسی چگونه هنگامیکه نوزاد بود به پیامبری رسید هر چند ایشان امام نبود؟