همانگونه که در یادداشت قبل گفتم، در برخی از آیات قرآن، سخن از معنای عمیقتری از امامت به میان آمده است. همان مقامی که سالها پس از نبوت حضرت ابراهیم (ع) به وی عطا شد. قرار بود کمی در این باره صحبت کنیم.
یکی از آیاتی که به ما در فهمیدن این معنی امامت کمک میکند، آیه ۷۳ سوره انبیاست. خداوند در این آیه میفرماید: «و جعلناهم أئمه یهدون بأمرنا» (و ما آنها را امامانی قرار دادیم که با امر ما هدایت میکنند). شاید در برخورد اول با این آیه تصور کنیم که مقصود خداوند این است که آنها به فرمان الهی مردم را هدایت میکنند. اما با دقت بیشتر در آیات الهی و توجه به شیوه تفسیر قرآن به قرآن متوجه میشویم که «امر» در اینجا به معنی فرمان دادن نیست؛ بلکه امر به معنی شأن الهی و وجهه خدایی همه هستی است. در واقع، امر، عالمی دیگر در کنار این عالم است. خداوند در آیه ۵۴ سوره اعراف میفرماید: «ألا له الأمر و الخلق» (آگاه باشید که امر و خلق برای اوست). از این آیه مشخص میشود که دو عالم وجود دارد. یکی عالم خلق که همین عالمی است که ما با آن سر و کار داریم؛ و دیگری عالم امر. همان عالمی که آیه ۷۳ سوره انبیا از آن یاد کرده و هدایت امامان را به وسیله آن دانسته است.
پس برای این که معنای امامت را بهتر بفهمیم چارهای جز این نیست که ابتدا معنی «امر» را متوجه شویم. چرا که مهمترین ویژگیای که در این آیه برای امام ذکر شده، هدایتگری او با «امر» است. در یادداشت بعدی به یاری خداوند تلاش خواهم کرد مفهوم امر و هدایت به امر را توضیح دهم. خوب است شما هم در این فرصت با مراجعه به کشفالآیات یا جستجوی رایانهای، آیاتی که کلمه امر در آن آمده است را مرور کنید.
ما همه جویندگانیم، چه چیز را ؟ چگونه ؟ این پرسش صعب زندگی رهایمان نخواهد کرد حتی اگر ما او را رها کنیم. بیایید با هم پاسخ را بجوییم.
با سلام خدمت استاد گرانقدر. داستانی در کتاب تلخ و شیرین محمد علی جمالزاده به روایت از داستان درویش مومیایی ولتر خواندم.یک سری سوالات در قالب داستان بیان شده بود.من یکی از آنها ا من باب نمونه خدمتتان بیان می کنم.هر چند با کمی نقصان و کاستی جواب آن بر خودم مکشوف است لیکن لازم دانستم جواب تکمیلی آن را از شما بشنوم.در ضمن این مسئله از مباحث امامت جداست و به توحید مربوط است.بفیه سوالات را هم ان شاءالله در صورت موافقت حضرتعالی در کامنت های بعدی معروض می دارم.و اما سوال: اگر ما قبول نمی کنیم که این جهان با این همه کاستی و نقصان در موجودات آن نمی تواند بدون خالق و آفریننده باشد پس چگونه می توانیم بپذیریم که خداوند که در اوج کمال است بدون هیچ گونه آفریننده ای بوده است؟
نکته ی بسیار جالبی را اشاره فرمودید که واقعا نیاز به تأمل و دقت دارد.
داشتم موارد کاربرد کلمه ی ائمه در قرآن را جستجو می کردم، به این آیه ی شریفه رسیدم:
سوره القصص آیه ۴۱ “وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ لَا یُنصَرُون” (و آنان را پیشوایانى که به سوى آتش مىخوانند گردانیدیم، و روز رستاخیز یارى نخواهند شد.) از ابتدای سوره ی قصص تا آیه ی مورد اشاره، داستان حضرت موسی (ع) و سرکشی فرعون و سپاهیان و پیروانش نسبت به فرمان خداوند بیان میشود.
در اینجا، ضمن توجه به ائمه ی هدایت که مورد بحث استاد است، بد نیست به کاربرد کلمه ی ائمه در رابطه با سران گمراهی نیز توجه شود.
مطلب خوب و جالبی است اما امام در قرآن بنظرم به پیشوایان ضلالت هم گفتهشده چگونه ؟ هدایت آنها چگونه است؟