اگر چه تمرکز اصلی بیخدایان در تلاش برای مقابله با دین بر تردیدافکنی و حاشیهسازی است، ولی گاهی برای ادعاهای خود استدلال نیز ارائه میدهند. یکی از معدود استدلالهای مطرح شده از سوی منکران وجود خدا «برهان شر» است. از آنجا که این روزها تبلیغات گستردهای در این زمینه در جریان است، لازم دیدم به اختصار به آن بپردازم و در صورت نیاز، گفتگوهای مفصلتر را به بخش نظرات موکول کنم.
شاید نخستین کسی که برهان شر را مطرح کرده، اپیکور (Epicurus) فیلسوف مادهگرای یونان باستان در قرن چهارم پیش از میلاد باشد. از او چنین نقل شده است:
«آیا خداوند میخواهد شر را از میان بردارد و نمیتواند یا اینکه او میتواند، اما نمیخواهد، یا اینکه نه میتواند، نه میخواهد؟ اگر او میخواهد اما نمیتواند، پس ناتوان است. اگر میتواند اما نمیخواهد پس او شرور و نابهکار است. اما اگر خداوند هم میتواند و هم میخواهد که شر را براندازد، پس چگونه است که شر در جهان هنوز وجود دارد؟»
برای پی بردن به نادرستی این استدلال لازم است به چند نکته توجه شود:
۱ـ شر موضوعی نسبی است. بسیاری از اموری که برای یک موجود شر شمرده میشود، برای موجودی دیگر مطلوب است.
۲ـ درد و رنج و ناملایماتی که در برابر انسان قرار دارد ناشی از محدودیتهای عالم مادی است.
۲ـ هرگز نمیتوان جهانی مادی را تصور کرد که موجودات آن با تزاحم و محدودیت روبرو نباشند.
توجه به نکات فوق نشان میدهد اساساً بهجای پرسش از چرایی وجود شر در عالم، باید پرسید چرا خداوند جهان مادی را آفرید و چرا انسان را در دل چنین جهانی خلق کرد؟ بهعبارت دیگر، صورت واقعی مسئله این است که آیا خدا نمیتوانست جهانی بیافریند که محدودیتهای مادی در آن نباشد و انسان را در شرایطی قرار دهد که در معرض زشتی و بدی قرار نگیرد؟
این صورت مسئله جدید پاسخی کاملاً روشن دارد. چرا که خداوند چنین جهانی را آفریده است! او با آفرینش فرشتگان، جهانی بدون پلیدی و دشواری را به بهترین وجه و بدون محدودیتهای عالم مادی رقم زده و در آن، جایی برای مصیبتهای ناشی از رفتارهای بد مخلوقات نیز باقی نگذاشته است.
اما آیا جهانی برتر از عالم فرشتگان قابل تصور نیست؟ جهانی که با همه محدودیتها، سختیها، مصیبتها و زمینههایش برای ستمکاری و خودخواهی، موجوداتی را در بر داشته باشد که بر این سختیها و هوسها غلبه کنند و همه هستی خود را عاشقانه به پای زیباییها بریزند و خود را بهگونهای با حقیقت مطلق متحد سازند که شایسته مقام جانشینی خدا شوند و مسجود فرشتگان قرار گیرند. بیشک چنین جهانی بسیار مطلوبتر از عالم بدون محدودیت و سرشار از نورانیتی است که در تصوراتمان آن را ایدهآل فرض میکردیم.
اکنون که چنین است، آیا خداوند بینهایت بخشنده و هستیبخش میتوانسته از آفرینش این مطلوب بزرگ دریغ ورزد؟