بسیاری از ما مذهبیها ترویج مناسک و تعبد دینی را مهمتر از عقلگرایی و روحیه نقد و بررسی علمی میدانیم. لذا اگر کسی از تقدم عقل و اخلاق بر دین سخن بگوید، نگران و آزرده میشویم. اما آیا قرآن و پیشوایان حقیقی دین، این نوع نگاه و چنین احساسی را تأیید میکنند؟
برای درک این موضوع کافی است به نخستین و مهمترین حکم شرعی که در ابتدای رسالههای عملیه همه مراجع تقلید آمده توجه کنیم و لوازم گسترده آن را در نظر بگیریم. بر اساس این حکم عقلانی و اجماعی، همه انسانها موظفند باورهای خود را با تحقیق و بررسی منطقی انتخاب کنند. معنای چنین حکمی این است که در اعتقادات نمیتوان تقلید کرد و هر کس باید همان چیزی را که به نظر خودش درست میرسد مبنا قرار دهد.
یکی از لوازم این مسئله، اولویت تعقل نسبت به تعبد است. چرا که بر این مبنا، تعبدی که بر پایه فکر و انتخاب نباشد، ارزشی ندارد و نتیجهای که از عقلانیت حاصل شود، حتی اگر خطایی ناخواسته در آن راه یافته باشد، ارزشمند و پذیرفتنی است.
اگر این اولویت را بفهمیم و مبنای رفتارها و روشهای خود قرار دهیم، تحول بزرگی در شیوه دینداری ما پدید خواهد آمد و برنامههای فرهنگی و آموزشی نهادهای مذهبی را با نگاهی متفاوت طراحی خواهیم کرد.
به نظر شما اگر در دهههای گذشته همین نکته در کانون فعالیتهای فرهنگی قرار میگرفت و روحیه انتقادی و خردگرایی بیش از ظواهر و مناسک دینی به نسل جدید آموزش داده میشد، شرایط مذهبی جامعه چه تفاوتی با آنچه امروز مشاهده میکنیم داشت؟ آیا فروغ دین کمتر از شرایط فعلی بود یا بیشتر میشد؟