بحث ما در مورد برهان امکان و وجوب به پایان رسید و در چند مرحله توانستیم این برهان دقیق را با برخی از نکات جنبی آن مورد بررسی قرار دهیم. بنا بود پس از بیان برهان، بر پایه آن به موضوع صفات خداوند بپردازیم. اما مناسب دیدم پیش از آن، پرسشی دیگر در رابطه با اصل این برهان که از طریق نامه دریافت کردم را برای اطلاع خوانندگان عزیز در اینجا مطرح سازم. این نامه را دوست گرامی جناب آقای سید محمد حسینینژاد از طریق پست الکترونیک ارسال کردهاند. در نامه ایشان آمده است:
ممکن بودن اشیاء چگونه ثابت میشود؟
آقای جوادی آملی در کتاب تبیین براهین اثبات خدا ۲ دلیل آوردهاند:
۱ـ امکان به وسیله حدوث و فنا: «حادث شدن چیزی که نبود و از بین رفتن شیئی که موجود بوده است، دو وصفی هستند که تنها در اشیایی که ممکن الوجود باشند یافت میشوند…» (تبیین براهین اثبات خدا، ص۱۴۳)
۲ـ اصل ممکن بودن ماهیت: «…امری که واقعیت خارجی و وجود عینی برای آن ضرورت داشته باشد و از آن انفکاکپذیر نباشد هرگز به ذات خود به ذهن منتقل نمیشود زیرا موجود عینی منشأ اثر است و موجود ذهنی بیاثر…»(تبیین براهین اثبات خدا، ص۱۴۴و ۱۴۵)
اثبات اول با کشفیاتی که در فیزیک جدید و کوانتوم صورت گرفته مورد نقض قرار میگیرد. چرا که عالم ماده فارغ از وجود مادی یا توده انرژی هرگز نابود نمیشود. بلکه حدوث و فنای ظاهری چیزی جز تغییر و تبدل اشیاء از ماده به ماده و از ماده به انرژی و بالعکس نیست.
اثبات دوم نیز دارای اشکالاتی است که به دلیل طولانی بودن از ذکر همه آنها پرهیز میکنم اما چکیده آن این است که این برهان با منش اصالت وجودی سازگار نیست. بر مبنای اصالت وجود حتی وجود ذهنی نیز در خارج از فاهمه شخص «من» دارای وجودی عینی است.
خلاصه مطلب آنکه مادامی که ممکن بودن و به تعبیر دیگر معلول بودن عالم ثابت نشود نمیتوان واجب یا علت را برای آن اثبات کرد. به عقیده بنده برهان امکان و وجوب عملا با برهان علیت به لحاظی که عرض شد فرقی ندارد. در برهان صدیقین سینوی و صدرایی هم بدین نکته توجه اندکی شده که با کشفیات جدید فیزیک ناسازگار است.
البته شاید بتوان متکلمانه این بحث را به نفع دینداران تمام کرد که: فیزیک جدید اولا روز به روز در حال تغییر و تکامل است. فیزیک نیوتونی در بسیاری از موارد ناقض فیزیک ارسطویی و فیزیک اینشتنی به همین ترتیب ناقض نیوتونی است و چه بسا در آیندهای که ما خبر نداریم نظریه جدیدی مطرح شود که مبدأ عالم را ثابت کند بنابراین نمیتوان بر علمی تکیه کرد که مطمئن باشیم همه گزارههای آن در هر زمان و مکانی ثابت است.
ثانیا بحث دیگری که بازار آن این روزها داغ است مسأله تقدم نظریهها بر مشاهدات است. پیش از این تصور میشد در یک تحقیق علمی اول مشاهده و بعد از طی مراحلی نظریه متولد میشود اما نظر جدیدی که در چند دهه اخیر توسط متفکران فلسفه علم مانند پوپر مطرح شده درست عکس این طریق است: ما با نظریات خویش عالم را مشاهده میکنیم، ما عالم را آنگونه که واقعا هست نمیبینیم آنگونه میبینیم که تصور میکنیم. ما با پیشفرضهای خود اشیاء را مشاهده میکنیم. نه آنکه با مشاهدات خود فرضیه میسازیم.
با هیأت بطلمیوسی که بر اساس گردش خورشید به دور زمین بود زمان دقیق کسوف و خسوف پیش بینی میشد. و با نجوم جدید نیز که اساسا با هیأت بطلمیوس متفاوت است همین پیشبینی دقیقا صورت می گیرد.
فیزیک جدید فقط چگونگی عالم را تبیین میکند نه چرایی آن را. فیزیک جدید ابزارمند است نه هدفمند.
من نیز در پاسخ ایشان این نکات را متذکر شدم:
۱٫ ما در برهان امکان و وجوب به دنبال اثبات ممکن بودن اشیا نیستیم. بلکه میخواهیم ثابت کنیم واجب، وجود دارد. پس بر فرض تمام بودن اشکالاتی که بیان فرمودهاید، خدشهای به برهان وارد نمیشود.
۲٫ گمان نمیکنم اصل فنا ناپذیری یا تبدیل ماده و انرژی ربط چندانی به فیزیک کوانتوم داشته باشد. فیزیک کوانتوم مربوط به جهان ذرات و درون اتم است. ظاهرا این نظریه مربوط به لاوازیه است.
۳٫ صرف تغییر و تبدل، نشان از امکان دارد. چرا که تغییر و تبدل، به معنی نوعی نقص و به دست آوردن و از دست دادن برخی از کمالات و جنبههای وجودی است. در حالی که هیچگونه نقصی در واجبالوجود راه ندارد.
۴٫ حتی اگر وجود ذهنی دارای وجود عینی باشد باز هم خدشهای به استدلال استاد جوادی آملی وارد نمیشود. زیرا به هر حال وجود ذهنی همان وجود عینی نیست و هرگز آثار و کمالات آن را ندارد. در حالی که واجب اساسا ماهیت ندارد و از وجود عینیاش جداشدنی نیست.
با سلام و خسته نباشیدمن نمی دانم شما کی هستید و هزینه این سایت از کجا تامین می شوددوست دارم راجع به نظریه تکامل نیز سخن بگویید آقای شهید مطهری مطالبی در این خصوص فرمودند که می توان ایراداتی به آنها وارد کرد ۱_ ایشان فرمودند که تا حالا شده مثلا یک ساعت وسط یک بیابان تشکیل شود؟در پاسخ باید گفت که این رخداد ماهیتا غیر ممکن است چون قسمت عمده ماده اصلی ساعت از فلزات مثل آهن می باشد که چون عنصر می باشد قابلیت بسیار کمی برای تغییر دارد ولی در یک بستر مایع (آبی) در دل اقیانوس طی میلیاردها مولکول های آلی بزرگ و بزرگتری تشکیل و به هم پیوسته و سیستم های ارگانیک کوچک را پدید آورد و از به هم پیوستن این سیستم ها سلول های اولیه که همانند راکتورهای کوچک بیوشیمیایی بود تشکیل شد که در ابتدا بدون هسته و شامل رشته DNA بود اساس ژنوم پیچیده کنونی انسان نیز همان ۴ باز آلی اولیه است که طی قرن ها جانداران سازگارتر زنده مانده و بیشتر تکثیر کردند و کم کم هوش نیز از طریق ایجاد ارتباطات نورون ها بوجود آمد .من حرف های زیاد و سوالات بیشماری دارم آیا حوزه ما آمادگی پاسخگویی را دارد؟