هدف از آفرینش

 


یکی از پرسش‌هایی که برای بسیاری از افراد مطرح است و اخیرا یکی از خوانندگان محترم نیز با من در میان گذاشته‌اند، موضوع هدف خداوند از آفرینش موجودات و به ویژه هدف از آفرینش انسان است. معمولا در پاسخ به این پرسش گفته می‌شود: هدف، به کمال رساندن انسان است و این منظور تنها از راه عبادت و معرفت حاصل می‌شود. این پاسخ، بلافاصله پرسش دیگری را در ذهن ایجاد می‌کند: مگر خداوند بی‌نیاز مطلق نیست؟ پس او چه نیازی به عبادت و یا کمال انسان دارد؟
به نظر می‌رسد پرسش دوم که به حق هم مطرح شده، ناشی از نوعی بی‌دقتی در پاسخ به پرسش اول است. پاسخ دقیق به این دو پرسش نیازمند بیان مقدماتی نسبتا طولانی است که شاید در حوصله‌ خوانندگان محترم نباشد. در اینجا سعی می‌کنم پاسخی کوتاه و مختصر ارائه کنم و در صورت وجود هر گونه ابهام و یا پرسش جدید، توضیح بیش‌تری را ارائه خواهم داد.
وقتی سخن از هدفمند و حکیمانه بودن کار یک فرد به میان می‌آید، در واقع باید دو نوع هدف برای او در نظر گرفته شود تا کار او بی‌هدف و سفیهانه نباشد. یک هدف، آن مقصود و منظوری است که انجام دهنده‌ کار به دنبال رسیدن به آن است. مثلا وقتی کسی مشغول ساختن یک ساختمان می‌شود، تنها در صورتی کارش حکیمانه است که هدف عاقلانه‌ای را در نظر داشته و به دنبال چیزی باشد که عقل، این زحمات را برای رسیدن به آن قابل توجیه بداند. به این هدف اصطلاحا هدف فاعل می‌گویند. داشتن چنین هدفی اگر چه فرد را حکیم معرفی می‌کند؛ ولی به هر حال نشان‌دهنده‌ نقص و نیاز آن فرد است. زیرا بدین معناست که او با انجام آن کار، به دنبال به دست آوردن منفعت و یا چیزی است که آن را دارا نیست.
اما برای هدفمند و عاقلانه بودن کار، یک هدف دیگر نیز لازم است. چراکه وقتی می‌توان کاری را حکیمانه دانست که علاوه بر داشتن هدف فاعلی، به گونه‌ای انجام شود که نتیجه و دست‌آورد مورد پذیرشی نیز داشته باشد. مثلا آن سازنده‌ ساختمان، باید ساختمان را به گونه‌ای بسازد که هدفی مثل سکونت و زندگی در آن را تأمین کند و اگر خانه را به گونه‌ای بسازد که کسی نتواند وارد آن شود، باز هم کار او را سفیهانه خواهند دانست. به این هدف، اصطلاحا هدف فعل گفته می‌شود.
اکنون اگر این پرسش را در رابطه با خداوند مطرح کنیم و بگوییم هدف خداوند از آفرینش (که کار اوست) چیست، چه پاسخی برای آن داریم؟ شکی نیست که خداوند، وجود مطلق، بی‌نهایت و بی‌نیازی است که هیچ چیزی خارج از ذات او تصور نمی‌شود و هیچ خیری نمی‌توان یافت که او نداشته و با انجام کاری به دنبال رسیدن به آن باشد. بنا بر این، هدف خداوند از آفرینش انسان را در جایی خارج از ذات او نمی‌توان جستجو کرد. اکنون پرسش این است که کدام هدف در ذات خداوند است که موجب آفرینش مخلوقات می‌شود؟ پاسخ این است که ذات خداوند، ذات فیاض و مهربانی است که هیچ گونه منع و بخلی در آن راه ندارد. همین صفت فیاض و وجودبخش بودن است که موجب آفرینش همه‌ ممکنات می‌شود. پس هدف فاعلی خداوند، چیزی جز ذات فیاض او نیست. و اگر کسی بگوید هدف خداوند از آفرینش، رساندن انسان به کمال بوده است، و منظور او هدف فاعلی خدا باشد، کاملا به بی‌راهه رفته است.
اما این که می‌بینیم در متون دینی، هدف از آفرینش انسان را عبادت، معرفت و کمال معرفی کرده‌اند، منظور، هدف فعل خداوند است. یعنی آنچه توقع می‌رود این مخلوق داشته باشد و برای رسیدن به آن آفریده شده، کمال است.
با توجه به آنچه گفته شد مشخص می‌شود که خداوند با آفرینش مخلوقات به هدف خود که مهربانی و فیاضیت بوده رسیده است و اگر جمله‌ی کائنات کافر گردند، بر دامن کبریاش ننشیند گرد. البته انسان هم به گونه‌ای آفریده شده است که امکان رسیدن به کمال بی‌نهایت کاملا در اختیار اوست و گروهی از انسان‌ها به این کمال نهایی خواهند رسید.

22 پاسخ به “هدف از آفرینش”

  1. سلام دوست عزیز.میشه ما مطلبتون رو با ذکر منبع نقل کنیم؟منتظر اجازتون هستیم.ممنون و متشکر…

  2. سلام خسته نباشی خیلی جالب هست در ضمن من دو بلاک درام که در لیست دوستان اسم سایت شما را نیز اضافه کردم
    وبلاک دومم http:/www.ferageslami.blogfa.com/
    می باشد اگر سر زدید متشکر می شوم

  3. نمیدونم چرا انتظار متن زیباتری رو داشتم.هنوز این کلام در گوشم است که :پای استدلالیان چوبین بود.پای چوبین سخت بی تمکین بود./با این همه روزگاری محتاج این حرفها بودم.حتما امروز هم کسانی محتاجند./موفق باشید.

  4. ذاریات/۵۶ : وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ

  5. be nazare man javabe shoma kheyli ebtedaiist va be darde ensanhaye avalie mikhorad.yani che.aslan khoda be che haghi ensan ra afaride ke bad ba hezar bicharegi ensan agar khodash ra jer bedahad va kaare khoob anjam dahad be behesht beravad vagar na dahanash servis ast.akhe yani chi.agar ma nakhahim bayad che kasi ra bebinim

  6. سلام.درست که خدا ما را از عشق آفریده ام اگر ما جزیی از دات او هستیم پس ما نیز کمال داریم یعینی اگر ما از خداییم لزومی ندارد خدا که کمال بخواهد ما به کمال برسیم!اگر ما جزیی از ام نیستیم پس همه حسابها و حرف ها به هم می خورد؟؟که از روح خود در ما دمیده!پس تکلیف چیه؟؟

  7. هههوووو بابا
    چرا حواستو جمع نمی کنی؟
    چرا همتون از رو هم کپ می زنید؟ هان ؟ ما هر جا میریم همین مطالب رو نوشته
    برو خدا رو شکر کن که بهت فحش نمی دیم
    به جای این ۴ خط که همه جا نوشته یه متن اساسی بذار

  8. سلام …
    # تنها یک تنها می داند که تنهایی تنها درد یک تنها نیست !!!!همه چیز وقتی تمام میشود که پاهای تو از حرکت بایستد.
    # آنچه هستی هدیه خداوند است به تو ! و آنچه می شوی هدیه توست به خداوند، پس بی نظیر باش.
    # با چوب هایی که در جوانی گرد می آورید در پیری گرم خواهید شد.
    # عجب حکایتیست حکایت زندگی : فراموش شدگان، هرگز فراموش کنندگان را فراموش نخواهند کرد.
    # به جای دسته گل بزرگی که فردا بر سر مزارم نثارم می کنی، امروز با شاخه گل کوچکی یادم کن.
    # در بیکرانه زندگی ۲ چیز افسونم می کند: ابی آسمان را که می بینم و می دانم که نیست و خداوند را که نمی بینم و می دانم که هست.
    # تلخ ترین اشکهایی که بر مزار رفتگان ریخته می شود، به خاطر کلمات نگفته و کارهای انجام نگرفته است.
    # سرمایه با ارزش هر دلی حرفهایی است که برای نگفتن دارد!
    # زندگی فریاد خاموش مرگ در سراب اندیشه هاست.
    # تمام لحظات را می گذزانیم تا به خوشبختی برسیم اما افسوس که خوشبختی همانلحظه ها بود.
    # با عشق زمان فراموش می شود و با زمان عشق.
    # هر رفتنی رسیدنی نیست، ولی برای رسیدن چاره ای جز رفتن نیست.
    # همیشه انقدر ساده نرو و نگذر!، لااقل نگاهی به پشت سرت بینداز، شاید کسی در پی تو می دود و باصدای بی صدایی نامت را فریاد می زند.
    # موج اگه می دونست که ساحل دستشو نمی گیره هرگز برای رسیدن به ساحل نفس نفس نمی زد.
    # دنیایی را در یک دانه شن دیدم و بی نهایت را در کف دستی.
    امیدوارم که لااقل یکیش براتون جدید باشه !!!!
    دنیا را برایتان شاد شاد و شادی را برایتان دنیا دنیا ارزومن
    دوستدارتون هموطن هخامنشی …

  9. ما، زرتشتیان بر این باوریم که خداوند ما را آفریده است، تا زندگانی را تازه کنیم و جهان را نو سازیم. تازه گردانی و نوکردن زندگانی و جهان مادی مقصود و هدف آفرینش است. به زبان گزارش‌های مقدس، به کار و کوشش برای نوکردن زندگانی «نبردکردن با اهریمن» گفته می‌شود.
    خویش‌کاری هر زرتشتی نبرد کردن با اهریمن است. هر یک از مردمان برای خویش‌کاری کردن آفریده شده‌اند. در زندگانی روان هر یک از مردمان در برابر کارهای او مسول است و در مینو روان به داوری فراخوانده می‌شود. پس از داوری ، روان پاداش یا پادافره خواهد گرفت.
    در گیتی اگرهر کسی خویش‌کاری‌های فردی واجتماع خود را به سرانجام رساند ، فَرَه به او رو می‌کند وخوشبخت و دارا و توانا می‌شود و فرهمند می‌گردد.
    تازه گردانیدن زندگانی یک راه دارد و آن نیز «راه اشویی» است. به «راه اشویی» رفتن هم‌آهنگ شدن با «اشا» است.
    هم‌آهنگی با اشا به معنای رفتن به «راه اشویی» است. راه در جهان یکی است و آن راه اشویی است. رفتن به راه اشویی یا عمل کردن به فلسفه‌ی دین زرتشتی آسان نیست. هم‌آهنگی با اشا به معنای آن است که هر لحظه و همیشه باید آگاهانه و از روی دانش و خرد نیکی بر بدی برگزیده شود.
    برای برگزیدن نیکی باید آگاه و خردمند و دانا بود. آسنَ خرد یا خردذاتی را خداوند در نهاد هر یک از ما قرارداده است و خود ما نیز می‌توانیم با آموختن، گوشو سرود خرد یا خرد اکتسابی بدست آوریم. با کمک خردذاتی می‌توانیم دانش و آگاهی بدست آورده خردمند شویم و جهان را نو کنیم.
    از دیدگاه دین زرتشتی، کار و اندیشه انسان، می‌باید پیوسته در حال نوآوری باشد. زندگی بدون آفرینندگی، تیره و خاموش و مرگ آور است. کاشتن یک گُل و یا درخت تا نوشتن یک نوشتار و کتاب ، ساختن یک آهنگ و ایجاد یک هنر، زادن یک فرزند و فرآورد یک محصول ، همه وهمه خدمت و یاری به آفرینش است.
    تنها زندگی‌ای شکوهمند و سرشار و زنده است که در آن همه نیروهای انسانی به کار می‌افتد وهنر و نوآوری و شادی و خوشبختی تا جنب و جوش ، کوشش و پویش همه جا را فرا می‌گیرد.
    واپس گرایی، کهنه پرستی و خشک اندیشی در آرمان زرتشتی ناستوده و ناشایست است.
    گفتن«جهان و کارجهان جمله هیچ در هیچ است» در دین زرتشتی گناه است.
    در دین زرتشتی، انسان باید پیوسته برای بالا بردن توان بدنی، خرد و روان خویش و همچنین برای بالا بردن توان اقتصادی، دینی و سیاسی خود ابزارآلات ، شیوه و وسایل نوی بیافریند.
    انسان باید برای همزیستی با یکدیگر و ایجاد تمدن، پویا و سودرسان برای همه،‌پیوسته درتلاش باشد.

  10. سلام …
    ما، زرتشتیان بر این باوریم که خداوند ما را آفریده است، تا زندگانی را تازه کنیم و جهان را نو سازیم. تازه گردانی و نوکردن زندگانی و جهان مادی مقصود و هدف آفرینش است. به زبان گزارش‌های مقدس، به کار و کوشش برای نوکردن زندگانی «نبردکردن با اهریمن» گفته می‌شود.
    خویش‌کاری هر زرتشتی نبرد کردن با اهریمن است. هر یک از مردمان برای خویش‌کاری کردن آفریده شده‌اند. در زندگانی روان هر یک از مردمان در برابر کارهای او مسول است و در مینو روان به داوری فراخوانده می‌شود. پس از داوری ، روان پاداش یا پادافره خواهد گرفت.
    در گیتی اگرهر کسی خویش‌کاری‌های فردی واجتماع خود را به سرانجام رساند ، فَرَه به او رو می‌کند وخوشبخت و دارا و توانا می‌شود و فرهمند می‌گردد.
    تازه گردانیدن زندگانی یک راه دارد و آن نیز «راه اشویی» است. به «راه اشویی» رفتن هم‌آهنگ شدن با «اشا» است.
    هم‌آهنگی با اشا به معنای رفتن به «راه اشویی» است. راه در جهان یکی است و آن راه اشویی است. رفتن به راه اشویی یا عمل کردن به فلسفه‌ی دین زرتشتی آسان نیست. هم‌آهنگی با اشا به معنای آن است که هر لحظه و همیشه باید آگاهانه و از روی دانش و خرد نیکی بر بدی برگزیده شود.
    برای برگزیدن نیکی باید آگاه و خردمند و دانا بود. آسنَ خرد یا خردذاتی را خداوند در نهاد هر یک از ما قرارداده است و خود ما نیز می‌توانیم با آموختن، گوشو سرود خرد یا خرد اکتسابی بدست آوریم. با کمک خردذاتی می‌توانیم دانش و آگاهی بدست آورده خردمند شویم و جهان را نو کنیم.
    از دیدگاه دین زرتشتی، کار و اندیشه انسان، می‌باید پیوسته در حال نوآوری باشد. زندگی بدون آفرینندگی، تیره و خاموش و مرگ آور است. کاشتن یک گُل و یا درخت تا نوشتن یک نوشتار و کتاب ، ساختن یک آهنگ و ایجاد یک هنر، زادن یک فرزند و فرآورد یک محصول ، همه وهمه خدمت و یاری به آفرینش است.
    تنها زندگی‌ای شکوهمند و سرشار و زنده است که در آن همه نیروهای انسانی به کار می‌افتد وهنر و نوآوری و شادی و خوشبختی تا جنب و جوش ، کوشش و پویش همه جا را فرا می‌گیرد.
    واپس گرایی، کهنه پرستی و خشک اندیشی در آرمان زرتشتی ناستوده و ناشایست است.
    گفتن«جهان و کارجهان جمله هیچ در هیچ است» در دین زرتشتی گناه است.
    در دین زرتشتی، انسان باید پیوسته برای بالا بردن توان بدنی، خرد و روان خویش و همچنین برای بالا بردن توان اقتصادی، دینی و سیاسی خود ابزارآلات ، شیوه و وسایل نوی بیافریند.
    انسان باید برای همزیستی با یکدیگر و ایجاد تمدن، پویا و سودرسان برای همه،‌پیوسته درتلاش باشد.
    دورستدارتون هموطت زرتشتی شما ..

  11. سلام من یه سوال داشتم این که خداوند هر هدفی هم داشته باشه از آفرینش انسان, اینکه یه بهشت یه جهنم هم هست که تو قران اومده اونم بگیم قبول, آخرشم بریم اونجا که چی بشه خدا به چی می رسه؟من به هر کسی ام گفتم جوابی نداشته بم بده.ممنون می شم بم بگی .

  12. هدف افرینش بر ای من روشن نخواهد شدمگر با مرگ. راه برای دریافتن این هدف مرگ است۱ .فقط مرگ است که حقیقت ها را روشن میکندان هم مرگی خود خواسته خودکشی

  13. اینم بگم : میگویند عدلت از عشق بالاتر است ولی اگر عشق در کار میبود هرگز ستمی در وجود نمی آمد تا به عدالتی نا بکارانه مبدل شود

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *