بخشی از گفتگو با یکی از دوستان مذهبی درباره رابطه دین و اخلاق
********: من دیشب با یه بنده خدایی بحث کلامی داشتم. چند تا سؤال برام پیش اومده. میتونم با شما مشورت کنم؟
seyedhamidhosseini: خواهش میکنم.
********: اولین مساله این بود که این بنده خدا میگفت من به اخلاق پایبندم تا احکام. یه جورایی احکام رو قبول ندارم. یا بعد از اخلاق قبول دارم. جواب این حرف چی هست؟
Hosseini: اینکه احکام بعد از اخلاقه حرف درستیه.
********: یعنی اول اخلاق بعدا احکام؟
Hosseini: بله. اخلاق بر دین مقدمه.
********: من میگم که احکام عین اخلاقه و از اخلاق نمیشه جداش کرد. مثل نگاه به نامحرم که دین حرام کرده، از منظر اخلاق هم کار درست و خوبی نیست.
Hosseini: نه این طور نیست . اخلاق با احکام فرق داره. این متن رو که قبلا در این زمینه نوشتم مطالعه کنید: اینجا
********: من فکر میکردم که اگر کسی احکام یا مجموعه قوانین دینی رو رعایت نکنه، آدم بی اخلاقی محسوب میشه.
Hosseini: بله میشه؛ اما نه به خاطر اینکه احکام دین عین اخلاقه؛ بلکه به خاطر اینکه در برابر خدا بیادبی کرده و عقلش رو زیر پا گذاشته.
********: خوب پس رعایت نکردن احکام همون بیاخلاقی هستش. و نتیجه میگیریم که احکام مقدمه.
Hosseini: نه. اخلاق یعنی اون چیزایی که عقل آدم میفهمه که خوب و بده. کسی که دین نداشته باشه، باز هم باید اخلاق رو رعایت کنه. یعنی همون چیزایی که عقلش میگه رو باید عمل کنه.
********: خوب اینجا یه مشکلی هست. کسی که دین نداره یعنی به هیچ چیزی پایبند نیست، حتی عقل.
Hosseini: نه این طور نیست. خیلی از کسانی که دین ندارن به خاطر اینه که عقلشون نرسیده به درستی دین. اونا به هر چی که عقل بگه عمل میکنن. آدمای صادق و خوش اخلاقی هستن و به کسی ظلم نمیکنن. اگر هم واقعا براشون توجیه بشه دین، قبول میکنن. اما به هر دلیل توجیه نشدن یا قانع نشدن.
********: اول چی گفتیم استاد؟ گفتیم که کسی که احکام رو رعایت نکنه، ادم بی اخلاقی هستش. درسته؟
Hosseini: کسی که احکام رو رعایت نکنه اگه فهمیده باشه که اون احکام درسته و باید رعایت بشه، آدم بیاخلاقیه؛ اما اگه واقعا توجیه نشده باشه، دلیلی نداره اونها رو رعایت کنه. پس میشه کسی اخلاقی باشه اما احکام رو رعایت نکنه. یعنی همون چیزایی رو که میفهمه عمل میکنه. اینکه امام حسین علیهالسلام در عاشورا به دشمنانشون میگن اگه دین ندارید لااقل آزادمرد باشید یعنی همین. یعنی اخلاق داشتن وابسته به دینداری نیست.
********: پس بحث نقصان عقل انسان چی؟ عقل انسان که ناقصه.
Hosseini: ناقصه یعنی چی؟ یعنی نمیشه به عقل اطمینان کرد؟ اگه نشه اطمینان کرد، پس چطوری تونستیم دین رو انتخاب کنیم؟ اگه عقل درست عمل نکنه، پس شاید در انتخاب دین هم اشتباه میکنه. ما هیچ منبعی جز عقل نداریم و به هیچ چیزی جز عقل نمیتونیم تکیه کنیم. این عقله که ما رو به دین هدایت میکنه و به ما نشون میده که باید بنده خدا باشیم.
********: خوب این مسئله درست. پس اینطوری میگن که آقا احکام دین رو ما قبول نداریم. پس دین رو قبول نداریم و عقلمون برامون کافیه. این میشه دیگه.
Hosseini: نه. عرض کردم که. اگه کسی توجیه و قانع بشه به اینکه دین حقه و عقلش قبول کنه که خدایی هست و پیامبرانی فرستاده، اگه حرف این پیامبران رو گوش نکنه در واقع عقلش رو زیر پا گذاشته. اما کسی که این مقدار رو نفهمه و توجیه نشه، خوب باید بقیه چیزایی رو که فهمیده عمل کنه. اخلاق رو که میفهمه. اینکه نباید دروغ گفت و ظلم کرد رو که خودش میفهمه. همون رو عمل کنه تا اخلاقی زندگی کرده باشه.
********: پس یعنی با این تفاسیر دو حالت رو میتونیم متصور شیم: اول اینکه فردی احکام دین خدا رو پذیرفته ولی عمل نمیکنه، پس میشه بی اخلاق. دوم اینکه فردی که احکام دین خدا براش توجیه نشده و قانع نشده، پس به عقلش عمل میکنه.
Hosseini: دقیقا همین طوره.
********: حالا پس باید بیایم و از این طریق بریم سراغ اثبات احکام. درسته؟
Hosseini: درسته.
********: بگیم که اگر شما احکام دین رو قبول نکنی، به عبارتی عقلت رو زیر پا گذاشتی. یعنی عقل رو ضایع کردی.
Hosseini: بله. اول باید اثبات کنیم که دین حقه و بعد توضیح بدیم که این دین، دستوراتی برای سعادت ما داره و عقل ما حکم میکنه تابع محض دین باشیم. وقتی عقل این حکم رو پذیرفت، اون موقع بیتوجهی به احکام دین میشه بیاخلاقی.
********: حالا دیشب من به این بنده خدا گفتم که من تو زندگیم سعی میکنم که همیشه خط کش دین رو بذارم و عمل کنم. این بنده خدا به من گفتش که: نه، خط کش عقل رو بذار. میتونیم اینطوری توجیه کنیم که اقا عقل انسان ناقصه و این دین کمک میکنه که شما عقلت کامل بشه؛ به همین خاطر از خط کش دین استفاده میکنیم.
Hosseini: نه عقل انسان ناقص نیست. و ما همه جا باید خطکش عقل رو معیار زندگی قرار بدیم. شما در هیچ جای قرآن و سخنان اهل بیت نمیتونید یه مطلب پیدا کنید که بگه عقل ناقصه. همه جا به ما گفتن تابع عقل باشید. قرآن بیش از ۳۰۰ بار به ما گفته تابع عقل باشید. اگه عقل ناقص باشه که نمیتونه درستی یا نادرستی دین رو تشخیص بده. ما چون عقل داریم و این عقل به ما گفته دین بر حقه، پس از دین تبعیت میکنیم. اگه بر فرض روزی این عقل به ما بگه که دین بر حق نیست، دیگه نمیتونیم از دین تبعیت کنیم. پس خطکش زندگی ما عقله.
اما اینکه میگید عقل همه چیز رو نمیتونه تشخیص بده، این یه حرف دیگهس. معنیش ناقص بودن عقل نیست. خود عقل به ما میگه که در بعضی مسائل من ابزار لازم رو برای تشخیص ندارم؛ ولی بهت میگم که چی کار باید بکنی و حرف چه کسی رو در اون مسائل گوش کنی. در اینجا هم باز عقل حاکمه. یعنی دست ما رو میذاره در دست راهنماهایی که خودش تاییدشون کنه و میگه حرف اینا رو گوش کن. حالا اگه همون راهنما یه زمانی هوس خیانت و سوء استفاده به سرش بزنه و عقل متوجه بشه که دیگه اون راهنما مطمئن نیست، اون وقت فوری به ما میگه دیگه حرفش رو گوش نکن.
********: پس باز اینجا همه کاره میشه عقل.
Hosseini: دقیقا.
********: به نظرم اگر اینقدر عقل انسان کاربرد داره، پس چرا دیگه دین نازل شد؟ عقل بود دیگه. همه چی رو تشخیص میداد.
Hosseini: به دو دلیل: یکی اینکه انسان فقط عقل نداره؛ شهوت و هوس هم داره و اگه به حال خودش رها بشه، عقلش اسیر هوس میشه و از کار میفته. دین اومده تا عقل رو تقویت کنه و راههایی رو به انسان نشون بده تا بتونه از عقلش استفاده کنه. دوم اینکه مسائل زیادی هست که عقل آدم ابزار تشخیص جزئیاتش رو نداره. مثلا اینکه بعد از مرگ چه اتفاقاتی میفته و آدم اون طرف به چه چیزایی نیاز داره، اینها دیگه برای عقل قابل تشخیص نیست؛ نه به این خاطر که عقل ناقصه، بلکه چون مواد و اطلاعات لازم در اختیار عقل نیست در این موارد. پس کسانی که از اون طرف خبر دارن این اطلاعات رو در اختیار عقل میذارن تا بتونه درست تصمیم بگیره.
********: حالا یه نکته مطرح میشه. عقل میگه من مسائل بعد از مرگ رو نمیتونم درک کنم؛ پس نیست.
Hosseini: اتفاقا خود عقل بدون نیاز به دین هم میتونه تشخیص بده که مرگ، پایان زندگی نیست و حتما باید جهانی بعد از این جهان باشه؛ اما جزئیات و خصوصیات اون جهان رو نمیتونه تشخیص بده. لذا اگه کسی بیاد که از اون طرف خبر داشته باشه و صداقت و مطمئن بودنش برای عقل ثابت بشه، خیلی استقبال میکنه از اینکه اون جزئیات رو از اون خبررسان صادق بپرسه.
********: پس میشه اینطوری نتیجه گرفت که چون عقل دین رو قبول کرد، پس حالا باید بیاد و به دستوراش گوش کنه و عمل کنه. درسته؟
Hosseini: بله.
********: ولی تو اون مسئله خط کش که عرض کردم، میشه اینطوری گفت که چون عقل دین رو پذیرفته میگه خط کش رو دین بذار. درسته؟
Hosseini: بله در این شکی نیست که وقتی خطکش اصلی، چیزی رو به عنوان معیار شناخت، حتما ازش استفاده میکنه.
********: ممکنه از این حرف من این برداشت بشه که اقا پس ما احکام دینی برامون توجیه نمیشه و نمیتونیم قانع شیم. مثل روزه گرفتن در گرمای ۴۵ درجه. پس میریم و آدم اخلاقی میشیم و به عقلمون بسنده میکنیم.
Hosseini: خوب حرفی نیست؛ اگه کسی تابع عقلش باشه که خیلی خوبه. ولی اگه همین عقل گفت که دین حقه و احکامش درسته و باید تبعیت بشه، اون وقت چطور میشه ادعای عقلمداری کرد ولی بخشی از احکام عقل رو روی دلبخواه نادیده گرفت؟
********: درسته. پس یعنی خدا هم عقل رو بر دین مقدم کرده؟
Hosseini: خدا ما رو به عقل دعوت کرده و گفته تابع عقل باشید. اون وقت دین رو هم تبعیت از همین عقل دونسته. دین چیزی جز تبعیت از عقل و فطرت نیست. اما در شرایطی بحث مقایسه دین و عقل پیش میاد که منافاتی بین این دو احساس بشه. البته در واقع بین عقل و دین منافات نیست؛ بلکه ظاهر یک دلیل دینی با عقل منافات پیدا کرده. مثلا معنی یک آیه یا حدیث با حکم عقل مخالف شده. در اینجا هم تقدم با عقله. یعنی ما نمیتونیم به خاطر ظاهر یه دلیل دینی، عقل رو کنار بذاریم؛ بلکه میآییم سندیت یا معنی اون دلیل دینی رو بررسی میکنیم و میگیم چه بسا اون حدیث درست نباشه یا درست فهمیده نشده باشه. نمیایم بگیم عقل ناقصه و هر چی اون حدیث یا آیه میگه چشمبسته میپذیریم.
********: نتیجهگیری این بحث این میشه که عقل شاخص هست قبل از دین. وقتی که دین رو میپذیره، در واقع به ناقص بودن خودش اعتراف میکنه. پس در نتیجه در اونجاهایی که نمیتونه نظر بده، دین نظر میده. این میشه دیگه؟
Hosseini: بله همین طوره. یعنی عقل میپذیره که در مسائلی، ابزار لازم برای تشخیص رو نداره و اونجا به سراغ کسانی میره که خودش تأییدشون کرده باشه و نظر اونها رو ملاک قرار میده.
********: من حس میکنم اینطوری دین ناقص میشه. یعنی تو اون مسائلی که عقل میتونه تشخیص بده، دین نباید دخالت کنه و یا به عبارتی حرفی برا گفتن نداره.
Hosseini: این به معنی ناقص بودن دین نیست. باید ببینیم انتظار ما از دین چیه. اگه انتظار ما از دین این باشه که همه چیز رو دین به ما بگه، وقتی ببینیم در موضوعی نظر نمیده، احساس میکنیم دین ناقص شده؛ اما اگه انتظار ما از دین این باشه که عقل ما رو تقویت و شکوفا کنه و راههایی که برای هدایت بهش نیاز داریم رو به ما نشون بده، اون وقت میبینیم که دین کامل کامله.
با این فرمایش شما، بعضیا ممکنه بگن برای اینکه دین کامل بشه، پس باید احکام اخلاقی رو دین تعیین کنه. اون وقت میدونید سر از کجا در میارن؟ میشن مثل اشاعره که میگفتن اگه دین بگه ظلم خوبه ما هم میگیم ظلم خوبه! اینا توجه نداشتن که با این حرف در واقع ریشه اصلی دین رو دارن میزنن. چون اگه امکان این وجود داشته باشه که خدا خوبی و بدی ظلم و دروغ رو تعیین کنه، از کجا بدونیم که خدا با دین به ما ظلم نمیکنه یا پیامبرانش دروغ نمیگن؟
********: من یه چیزی میگم. اینکه ما قبول میکنیم دین کامله. درسته؟
Hosseini: بله.
********: دین کامل و آسمونی که دروغ نمیگه. پس باید عمل کنیم دیگه.
Hosseini: از کجا معلوم دروغ نمیگه؟ چون خودش گفته؟
********: نه. چون قبول کردیم بدون تحریفه و آسمونیه.
Hosseini: خوب همون دین بدون تحریف و آسمونی از کجا معلوم دروغ نمیگه؟
********: خوب اینو با عقل سنجیدیم دیگه.
Hosseini: آفرین. پس عقل ملاک ماست برای خوبی و بدی دروغ نه دین.
********: پس کجا باید از دین استفاده کرد؟
Hosseini: دین برای تقویت عقل و ایجاد رابطه نزدیک ما با خداست. از دین استفاده میکنیم تا با دستوراتی که اورده، راه ما رو به خدا نزدیک کنه، کارهایی که برای سعادت اخروی ما لازمه رو به ما یاد بده و ما رو به اونجایی که برای رسیدن بهش آفریده شدیم برسونه.
********: بله درسته. من یه چیز دیگه فکر میکردم، یه چیز دیگه شد! من کلا قائل به نقصان عقل و کامل بودن دین بودم و با عقل کاری نداشتم.
Hosseini: بله متاسفانه این موضوع خوب تبیین نشده و گاهی مطالب دیگهای برای مردم گفته میشه. عقل حجت خداست، همون طور که پیامبران حجت خدا هستن.